ابهامهای قتل کودک ایذهای/ عموی کیان: من پیش برادرم در بیمارستان هستم؛ حرفهای مادر کیان درست است
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۳۰۳۷۶
*امروز (جمعه) تشییع جنازه کیان برگزار شد و مادر کیان (زینب مولاییراد) به عنوان فردی که دقیقا در صحنه حادثه حضور داشته در جمع هزاران نفر از مردم به صورت شفاف توضیح داده که چه اتفاقی برای کیان، پدرش و کل خانواده افتاده است. صحبتهای مادر کیان تمام ابعاد پنهان موضوع را نمایان میکند، شما هم میتوانید به آن استناد کنید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*براساس صحبتهای همسر برادرم (مادر کیان)، کل اتفاق در چند دقیقه شکل گرفته، گروهی از ماموران به آنها میگویند این طرف نروید و از آنها میخواهند از مسیر دیگری بروند، خانواده به این راهنمایی یگان ویژه اعتماد میکنند و به سمتی که آنها خواسته بودند، میروند. بعد خودروی آنها به رگبار بسته میشود. یقین بدانید مادری که اینگونه صحبت میکند، دقیق و با جزییات کامل موضوع را شرح میدهد.
*زمانی که در بیمارستان مشخص شد، کیان به قتل رسیده، با توجه به اینکه، خانواده و اقوام شنیده بودند پیکر برخی کشتهشدگان رخدادهای اخیر به خانوادههایشان تحویل داده نشده است، پیکر کیان را به روستای پدری ما برده و در یخ قرار میدهند تا کسی پیکر کیان را نرباید. در مرحله بعد برخی آشنایان، اقوام و افراد طایفه که با برخی نهادها در نظام ارتباط داشتند، وساطت کرده و تضمین دادند که پیکر کیان را تحویل خانواده میدهند؛ این افراد نهایتا هم به قولشان عمل کردند.
*رادین 3ساله، برادر کیان به اتفاق مادرش در سمت صندلی شاگرد نشسته بودند؛ در واقع تیرهایی که شلیک میشود از سمت راننده برخورد میکنند. کیان هم که در سمت راننده نشسته بود، تیرها به پهلوهای او اصابت میکند... من نزدیک 30ساعت است که اصلا نخوابیدهام، بعدا فیلمهای فاجعه را دیدم و متوجه شدم که روایت صحیح همانی است که مادر کیان مطرح میکند. خوشبختانه نه رادین و نه مادرش تیر نخوردند. از سوی دیگر هم، کیان فوت کرد و پدرش هم در بیمارستان است.
*وضع عمومی پدر کیان خوب است و خطر مرگ برطرف شده است، چندین عمل دشوار را پشت سر گذاشته و خوشبختانه توانستهاند تبعات حادثه را پشت سر بگذارد. پزشکان و پرسنل بیمارستان اهواز خیلی زحمت کشیدند تا وضعیت پدر کیان نرمال شود، فقط یک شکستگی عمیق در لگنشان دارند که امیدواریم آنهم بهتر شود.
* چون از نزدیک و شخصا حوادث را ندیدهام، ترجیح میدهم حرفی نزنم. داغ ما آنقدر سنگین است که نمیتوانیم روی مسائل دیگر تمرکز کنیم. درباره این بحث که کی بوده، کی شلیک کرده و چه کسی مسوول است؟ باید استناد کنیم به حرفهای مادر کیان که در صحنه حاضر بوده و از نزدیک این فاجعه را حس کرده است. من نه روایت رسمی را به چشم دیدهام و نه روایت مخالف را.
*بنا به دلایل مختلف نمیتوانم در این زمینه صحبت کنم. نه به دلیل ترس و فشار و... بلکه به این دلیل که فرد ذیحق در این خصوص مادر کیان است، با توجه به اینکه من شاید نتوانم حس واقعی این فاجعه را منتقل کنم، تنها مادرش است که حق دارد (و میتواند) در این خصوص صحبت کند. دغدغه ما امروز زنده ماندن برادرم است. رسانهها هم باید صحبتهای مادر کیان را منعکس کنند، چرا که واقعیت همانی است که او میگوید. در کل خانواده ما درگیر رخدادهای اخیر نبوده و ناخواسته ما را به این ورطه کشاندهاند.
*کیان با همه ارتباط نزدیکی داشت. به لحاظ شخصیتی بدون اینکه بخواهم اغراق کنم، بچه متفاوتی بود. روح بزرگ و قلب مهربانی داشت، همه فامیل و آشنایان او را دوست داشتند. در همین سن نقاشی میکشید، از آرزوهایش صحبت میکرد و مانند بسیاری از همنسلانش، رفتارش بزرگتر از سنش بود. کیان از همان نسلی است که رویاهای بزرگی داشته و دارند. ضریب هوش بالایی داشت، نفر اول تیم رباتیک ایذه بود. مادر کیان معلم خوشنام هنر است و همه زندگیاش را صرف تربیت درست و متفاوت کیان کرده بود.
*من قصد داشتم در همین ماه عروسی کنم (صدای سجاد بغضآلود است) کیان در آخرین ارتباطمان (2روز قبل از فوتش) به من پیغام داده بود که به عمو بگویید: «میخواهم، لباس محلی بختیاری برای عروسیاش بگیرم و ...» (بغض عمومی کیان میشکند و اشکهایش با صدای هق و هق برای دقایقی سرازیر میشود) ...
23302
کد خبر 1696666منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: اغتشاش ناآرامی تروریسم استان خوزستان مادر کیان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۳۰۳۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
روزنامه اعتماد- بهاره شبانکارئیان- طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفتوگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیریهای مکرر و چندین روزهام. لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفتههای دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبتهای مصاحبهشونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم میدانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.
«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است...؛ و این در حالی است که تصویری از حلقآویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان میدهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمیکند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانهها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانهها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامهنویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.
مرکز اطلاعرسانی پلیس نیز در اطلاعیهای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بیجان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»
با این حال و با گذشت یکسال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.
پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفتوگویی داشته باشد.
پدرم میدانست
چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
او در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگشان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز میگوید: «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» ....
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسیهای اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاعرسانی میشود.»
این در حالی است که تاکنون و با گذشت یکسال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.
۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاریها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام میگرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم میکرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبتها، مسیجها و ویسهای پدرم در ساعتهای آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیبدیده حلقآویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»
پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.» ...